قهوه‌ی تلخ این‌همان‌گویی نه انتقاد

ق

میثم سامان‌پور

روزنامه شرق سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۹، شماره ۱۲۰۸

https://www.magiran.com/article/2257689

این توهم که سریال‌های ساخته‌ی مهران مدیری انتقادی است، حاصل قضاوت‌های سطحی و ساده‌انگارانه است. با بررسی درون‌ماندگار نشانه‌ها و منطق‌های موجود در این سریال‌ها می‌توان خصلت محافظه‌کاری این آثار را عیان ساخت. قهوه‌ی تلخ که امروزه در هر دکه و دکانی حضور دارد و همه‌گیر شده است از این قائده مستثنی نیست. 

مهران مدیری تقریبا در تمامی کارهای اخیرش، گرچه ژست‌های انتقادی به خود می‌گیرد و در ظاهرْ دست به نقادی وضعیت موجود می‌زند اما آثارش همچنان یک اثر محافظه‌کارانه باقی می‌مانند. او در ظاهر ناقد وضع موجود است اما کوچکترین انتقادی به کلِ وضعیت یا اساس آن ندارد. او از این غافل است که وضعیتِ فعلیِ هر جامعه‌ای برساخته‌ی وضعیت تاریخی/سیاسی آن جامعه است. او مدعی صورت‌بندی “کل” است زیرا بر این تصور است که تمامی ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی جامعه‌ی امروز را به نقد کشیده است اما در گیرودار مسائل جزئی اخلاق شخصی افراد جامعه است. خیلی‌ها معتقدند که سریال شبهای برره یا حتی قهوه‌ی تلخ “بازتاب کل جامعه ایرانی است”، اما صورت‌بندی مدیری فقط بر خصلت‌ اخلاقیات شخصی (چیزهایی چون پول‌پرستی، حسادت، چاپلوسی، زیرآب‌زنی، دروغ‌گویی و . . ) استوار است. صورت‌بندی او تنها این‌همان‌گویی کثافاتِ اخلاقی است. این‌همان‌گویی و انتقاد تفاوت بنیادین دارند و تاثیرات‌شان کاملا عکس یکدیگر است. هر اثری می‌تواند دعوی انتقاد داشته باشد که وضعیت موجود را بازنمایی کند و آن وضعیت نامطلوب به واسطه‌ی عنصری رهایی‌بخش رفع و تعالی (sublimate) دهد و یا این که اعوجاج یا ترکی در وضع موجود وارد سازد. چنین اثری توان نفی وضعیت را به معنای واقعی کلمه خواهد داشت. اما این‌همان‌گویی ــ تکرار کثافتی که در واقعیت است ــ نه تنها نمی‌تواند وضعیت را نفی کند بلکه آن را تقویت، تهییج و ترویج می‌نماید. در قهوه‌ی تلخ اخلاقیات و عادات ناپسند ایرانی نقد نشده است بلکه این‌همان‌گویی شده است. بعد از دیدن این سریال رفتارهای زشت و کثافت‌کاری درباری نه تنها منزجر‌کننده نمی‌شوند بلکه به واسطه‌ی خنده‌دار بودنِ باتولید و بازتا‌ب‌شانْ لذت بخش هم می‌گردند و میل به تکرار آنها را در فرد بیدار می‌سازند. هر چیز غیر اخلاقی‌ای اگر بازتولید این‌همانگویانه شود تنها نتیجه‌اش از میان رفتن زهر، تلخی و شرم  آن است. (یکی از عمده‌ترین نقد‌هایی که بر تلویزیون و رسانه‌های تصویری وارد می‌شد همین وضعیت این‌همان‌گویی و بازتاب به اصطلاح “بی‌طرفانه”‌ی جنگ و کشتار انسان‌ها است که به راحتی می‌تواند شوک، تلخی و ضربه‌ی مواجه با کشته‌شدن انسان‌ها را از بین ببرد و فرد را در مقابل استبداد و ظلم مصون سازد). 

در قسمت ابتدایی قهوه‌ی تلخْ مشخص بود که شخصیتی جدا و از مفصل‌دررفته‌ای (مستشار) در این جامعه‌ نفوذ کند و تغییر ایجاد نماید. عامل تغییر در بیشتر سریال‌های مدیری غایب بود و اگر هم حضور داشت به مرورْ درون وضعیتْ مزمحل می‌شد و با وضعیت کنار می‌آمد. نمونه‌ی بارز چنین شخصیتی کیانوش روزنامه‌نگار در شب‌های برره بود که ظاهرا از معرفت و اخلاقی والاتر از بقیه برخوردار بود اما رفته رفته در طول سریال هم‌شکل و همرنگ آنان شد. در اینجا نیز مستشار چنین وضعیتی را داشت. او و مستشار هیچ تغییری نمی‌توانند ایجاد کنند. آنها از تغییرِ وضعیت دلسر و ناامید هستند. مهران مدیری نه به صورت تلویحی بلکه مستقیم از طریق سکانسی وضعیت محافظه‌کاری‌اش را اعلام می‌دارد: شب است و مستشار ناامید از تغییر. مخدر مصرف می‌کند و در توهمات‌اش به زمان امروزی بازمی‌گردد. او خود را در مطب مشاوری روانی می‌یابد ــ جالب است که خود مدیری خود چنین نقشی را به عهده‌دار شده است. مستشار از تغییر اوضاع و احوال و رسالتی که به عهده دارد سخن می‌گوید؛ اما در نهایت مدیری (مشاور) به او می‌گوید که اول سعی کن خودت را درست کنی؛ اول سعی کن درونت را اصلاح کنی بعد جهان را تغییر بده. همان شعار همیشگی محبوب محافظه‌کاران جهان سرمایه‌داری که اگر می‌خواهی تغییری اعمال کنی اول از خودت شروع کن. میل به اصلاح درون و گم‌گشتگی در دنیاهای پیچ‌درپیچ درونی برای “اصلاح خود” همان چیزی است که برای مستشار تجویز می‌شود. این تغییر درونْ سال‌ها به طول می‌انجامد و فرجامی ندارد و اگر هم داشته باشد نهایتا انسان را تبدیل به موجودی منفعل و دور از هر اجتماعی می‌برد. اما مستشار می‌داند که اجنبیان کمر به غارت ملت بسته اند و اگر تغییری ایجاد نکند یا اگر تاریخ را دگرگون نسازد همه چیز از دست خواهد رفت.

 بعد از دیدن سریال قهوه‌ی تلخ این احساس در مخاطب ایجاد می‌شود که هر آنچه هست باید همان گونه باقی بماند و هیچ راهی برای تغییر نخواهد بود و ظاهرا یگانه وضعیت بودن وضعیتِ اکنون است. 

عموما نقدِ تک‌تکِ افرادِ جامعه این مسئله را القاء می‌کند که برایند تک‌تک افرادْ مردم را می‌سازد اما رفتارهای جمعی در انقلاب‌ها اثبات کرده است که اخلاق، منش‌ و رفتاهای مردم مستقل از تک تک افراد برسازنده جمعیتْ اند. به واقع توده‌های مردم مازاد دارند و تمام ترس ظالمان تاریخ از همین مازاد مردم است. تلاش مداوم سرمایه‌داری برای ساختن جمعیت‌های تنها صرفا به منظور نابودساختن این مازاد است. چزی که قهوه‌ی تلخ هم سعی بر نابودی و پنهان ساختن آن دارد.

اما همین مردمی که در قهوه‌ی تلخ کم‌هوش، منفعل، چاپلوس، دروغ‌گو و پر از ایراد معرفی می‌شوند ــ شاید این خصلت‌ها در افراد جامعه‌ی ما و یا هر جامعه‌ی دیگری وجود داشته باشد ــ اثبات کرده اند که در شکل توده و جمعْ همیشه در مقابل ظلم و استبداد ایستاده اند و تغییر ایجاد کرده اند. زمان زیادی از تغییر نظام سلطنت نمی‌گذرد. مردمان عرب که از سوی دولت‌های غربی ــ و نه جامعه‌ی مدنی غرب ــ “عقب افتاده و جهان‌سومی” تلقی می‌گشتند امروزه دارند درس انقلاب و مبارزه با ظلم می‌دهند، مستشارها همیشه بر خلاف دعوی قهوه‌ی تلخ می‌توانند تغییرات اعمال کنند و مازاد مردم را عیان سازند. این‌ها افرادی هستند که گرچه مشکلاتی شخصی و درونی دارند اما برای تغییر نه از خودشان بلکه از جامعه آغاز می‌کنند.  

درباره نویسنده

میثم سامان پور

درج نظر

راه های ارتباطی من

از طریق شبکه های اجتماعی زیر با من در ارتباط باشید